قوله تعالى: إنْ ینْصرْکم الله فلا غالب لکمْ هر کرا رقم نصرت از درگاه عزت بر ناصیه روزگار او کشیدند، یگانه عالم گشت، و قطب مرکز سیادت، و نشانه اهل مملکت، و قبله آمال خداوندان حیرت.


و إنْ یخْذلْکمْ فمنْ ذا الذی ینْصرکمْ منْ بعْده و هر کرا صفت خذلان از درگاه بى‏نیازى روى نماید، بحکم قهر پرده تجمل از روى کار او بردارند، و رقم مهجورى بر حاشیه وقت او نهند، و مردود همه عالم گردانند تا از سر مهجورى و درد بازماندگى این نوحه با خود مى‏کند که:


باى نواحى الأرض ابغى وصالکم


و أنتم ملوک ما لنحوکم قصد

گفتم که براز اوج برین شد بختم


وز ملک نهاده چون سلیمان تختم‏

اکنون که بمیزان خرد بر سختم


از بنگه دونیان کم آمد رختم‏

به داود (ع) وحى آمد که: یا داود! ان وضعتک فمن ذا الذى یرفعک؟ و ان رفعتک فمن ذا الذى یضعک؟ و ان أعززتک فمن ذا الذى یذلک؟ و ان اذللتک فمن ذا الذى یعزک؟ و ان نصرتک فمن ذا الذى یخذلک، و ان خذلتک فمن ذا الذى ینصرک؟.


حدیث نصرت میرود، و نصرت لا محاله بر دشمن بود. و هیچ دشمن ترا چون هواء نفس تو نیست. و الیه‏


اشار النبى (ص): «اعدى عدوک نفسک التى بین جنبیک».


چون دشمن قوى‏تر نفس بود هر آینه جهاد با وى صعبتر و بزرگتر بود. چنان که سید گفت: «رجعنا من الجهاد الاصغر الى الجهاد الأکبر».


و نشان نصرت بر نفس، آن پیر طریقت باز داد که بدرخت خرما برشد، سیخى بشکمش درشد، از ناف تا بسینه بردرید، بخویشتن نگریست گفت: الحمد لله که نمردم تا ترا بکام خویش بدیدم، و بر تو نصرت یافتم! رحمت خدا بر آن جوانمردان باد که کمر مجاهدت بر میان بستند، و در میدان عبودیت در صف خدمت بیستادند، و قدم بر کل مراد خود نهادند. با خلق خدا بصلح و با نفس خود بجنگ.


با خود ز پى تو جنگها دارم من


صد گونه ز عشق رنگها دارم من‏

در عشق تو از ملامت بى‏خبران


بر جان و جگر خدنگها دارم من

مصطفى (ص) حرب کردن با نفس خود جهاد بزرگتر و صعب‏تر از آن خواند که حرب کردن با کافر گاه بود و گه نبود، و حرب کردن با نفس پیوسته بود. و از سلاح کافر بر حذر توان بودن که ظاهر است و پیدا، و سلاح نفس و وساوس و شهوات نهانى است، از آن حذر کردن دشخوار است و صعب. و نیز اندر حرب کافر اگر نصرت دشمن را بود و مومن کشته شود شهادتست و رضوان حق جل جلاله، و اندر جهاد نفس اگر نصرت نفس دشمن را بود قطیعت است و عذاب جهنم. آن صفت نیک‏بختانست، و این حال بدبختان. هرگز چون هم نباشند و برابر نبوند! این است که رب العالمین گفت: أ فمن اتبع رضْوان الله کمنْ باء بسخط من الله. همانست که جاى دیگر گفت: أ فمنْ کان موْمنا کمنْ کان فاسقا لا یسْتوون، و نیز: أ فمنْ یلْقى‏ فی النار خیْر أمْ منْ یأْتی آمنا یوْم الْقیامة؟، أ فمنْ یمْشی مکبا على‏ وجْهه أهْدى‏؟ الآیة، و هم ازین بابست: قلْ هلْ یسْتوی الذین یعْلمون و الذین لا یعْلمون، و ما یسْتوی الْأعْمى‏ و الْبصیر، و ما یسْتوی الْأحْیاء و لا الْأمْوات.


و الیه الاشارة بقوله تعالى: همْ درجات عنْد الله اى هم اصحاب درجات فى حکم الله فمن سعید مقرب، و من شقى مبعد.